تبسم عسلی

" alt="" />  یک سال پیش در چنین روزی دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای شادی ماست.چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم. اولین سالروز تولدت را در گوش قاصدکهای عشق و زندگی زمزمه خواهم کرد تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند. تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا      وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز  از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونها پر از نور و پرندست     تو قلبها پر عشقه رو لبها پر خندست ...

تبسم عسلم از هفت و نیم ماهگی شروع به چهار دست و پا رفتن کردی و همه خونه رو دور میزدی اولین باری هم که خودت نشستی دقیقاً در اخرین روز 9 ماهگیت بود . عزیز دلم روز چهارشنبه 92/11/16 یعنی دقیقاً یه هفته بعد از تولدت برای اولین بار خودت بلند شدی وایسادی و منو بابایی کلی ذوق کردیم یه چند قدمی هم راه میری و بعد میفتی قربون اون راه رفتنت برم عسلم نمیدونی چقدر با نمک راه میری .چند وقته صبح ها که میخوام بیام سرکار کلی پشت سرم گریه میکنی و من از همون اول صبح کلافه میشم منو ببخش عزیزم با اینکه پرستارت خانم خوبیه اما خیلی دلم میسوزه که مجبورم بذارمت و بیام سرکار عزیزم باورت نمیشه چطوری پستونکو ترک کردی دقیقاً یه هفته بعد از تولد دو سالگیت یه روز که...

اولین مروارید تبسم عسل در 10ماه و ده روزگی روئیده شد.      سلام سلام صد تا سلام    من اومدم با دندونام     میخوام نشونتون بدم       صاحب مروارید منم      یواش یواش و بی صدا       شدم جزء کباب خورا                                                          &n...